- کتاب : سایههای شب
- نویسنده : امیل زولا
- مترجم : فریدون حاجتی
سايههاى شب (ديو درون) هفدهمين رمان از مجموعهى بيست جلدى خانوادهى روگونـماكار است كه اميل زولا در 1889 نوشتن آن را آغاز كرد و سپس چندى بعد در 1890 از چاپ درآمد. اما سايههاى شب نيز مانند خوشبختى بانوان، ژرمينال و پول تفاوتى اساسى با ديگر رمانهاى اين مجموعهى سترگ دارد و آن اين است كه نگارش آن بيشتر تحت تأثير دگرگونىها و رويدادهاى صنعتى بزرگ ربع واپسين سدهى نوزدهم شكل گرفته است تا بر پايهى طرح نخستين زولا براى نوشتن مجموعهاى از داستانها در توصيف دوران موسوم به امپراتورى دوم فرانسه (1852 تا 1870) كه غرق در خودكامگى، دزدى، تباهى، روسپيگرى و قوادى بود. زولا از نخستين رماننويسان سدهى نوزدهم است كه به صنعت مدرن اقبال نشان مىدهد.
سايههاى شب از ايستگاه راهآهن پاريس مىآغازد، در ميان محوطهى راهآهن چون جويبارى از فلز و خون و هيجان ادامه مىيابد و روى خطوط راهآهن به پايان مىرسد. توصيفهاى زولا از محيط راهآهن و زندگى روى خطآهن چنان زنده و تپنده است كه گويى تعميرگاهها، لكوموتيوها، چرخش سينىِ دوّار و حركات مداوم دستگاههاى لكوموتيو نفس مىكشند. زولا در سايههاى شب از شلوغى ايستگاه، بخار لكوموتيوها، سرعت سرسامآور و مرگبار قطارها، فانوسهاى سبز و سرخِ سوزنبانها، سگها و شكارچىها، پيرزنها و پيرمردها، روغن و آتش و زغال و خاكستر به جا مانده از سوخت لكوموتيوها، قطارهايى شتابنده كه بىاعتنا به سرنوشتهاى انسانى به سوى «آينده» رواناند، سخن مىگويد.
اما سايههاى شب فقط داستان عشق و مرگ، حسد و خشونت، تباهى و نوميدى، هوس و سركوفتگى نيست؛ سايههاى شب روايت شگفتآور گوشت و فولاد، سياهى زغال، و رنگ پريدگى پوست زنانه، سرعت سرسامآور ماشين و حركت مهارنشدنى روح بشر نيز هست.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.