- کتاب : زارا
- نویسنده : محمد قاضی
من خود بارها در آن جا رقصیده ام،
براستی, زارا جان، اگر بدانی که در آن روزها پیراهن های رنگارنگ دختران و لباس های گوناگون و قشنگ پسران در میان آن گل های زیبا و آن لاله های خوشرنگ کوه چه منظره زیبا و جالب توجهی تشکیل می دهند از خود بی خود می شوی و از فرط حیرت و تحسین زمام اختیار از دست می دهی،
در آن جا است که عشق های ساده و بی غل و غش روستایی با همه زیبایی ها و لذت بخشی های طبیعی خویش به وجود می آیند،
در آن جا است که چهره ها یا از عشق یا از شرم و حیا رنگ لاله های کوهی به خود می گیرند!
در آن جا است که قادرها عاشق زاراها می شوند و پشت پا به زندگی و به هست و نیست خود می زنند!…..
هنوز بررسیای ثبت نشده است.